نویسنده: علیرضا تاجریان




 

مقدمه

کشورهای استعمارگر همواره برای تداوم «سلطه سیاسی» بر کشورهای ضعیف و «وابسته» نگه داشتن آنها از هر ابرازی استفاده کرده اند تا به اهداف خود نایل شوند. یکی از مهم ترین ابزار آنان «کاپیتولاسیون» یا «حق قضاوت کنسولی» است که کشورهای استعمارگر با قانونی کردن این حق، توانسته اند سالها استقلال کشور هدف را تضعییع کرده آن کشور را خانه آرامش خود قرار دهند و طبق میل و علاقه خود رفتار کنند.
متأسفانه در کشور ما نیز «کاپیتولاسیون» پرونده ای سنگین دارد. پرونده ای که اولین بار در زمان صفویه گشوده شد. و با پیروزی انقلاب اسلامی برای همیشه بسته شد.
در این نوشتار نگاهی گذرا به پرونده «کاپیتولاسیون در ایران» انداخته ایم و به پرسشهای اساسی پاسخ داده ایم؛ پرسشهایی از جمله؛
1- کاپیتولاسیون به چه معناست؟
2- «کاپیتولاسیون» در ایران چه سابقه ای دارد؟ و چگونه و چرا به وجود آمد و لغو شد؟
3- چرا «کاپیتولاسیون» در ایران احیا گردید؟ و چه کسانی در احیای آن نقش داشتند؟
4- پیامدهای احیای کاپیتولاسیون در ایران چه بوده است؟
5- نقش حضرت امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، در افشاگری علیه ماهیت کاپیتولاسیون چه بوده است و افشاگری های ایشان چه تأثیری در لغو کاپیتولاسیون در ایران داشته است؟
6- مردم ایران با احیای کاپیتولاسیون در ایران و پیامدهای شوم آن چگونه برخورد کرده اند؟
7- چه زمانی و چگونه پرونده کاپیتولاسیون در ایران برای همیشه بسته شده است؟
با توجه به این پرسشها سعی شده است با نگاهی به تاریخچه کاپیتولاسیون در ایران، در جستجوی پاسخهای لازم برآییم.

کاپیتولاسیون به چه معناست؟

کاپیتولاسیون(1) در لغت به معنی سازش و تسلیم است. در فارسی، «کاپیتولاسیون» را «حق قضاوت کنسولی» می گویند؛ یعنی هرگاه شخصی در محل سکونت یا مأموریت خود مرتکب جرمی شد، تنها کنسول کشور متبوع وی حق دارد به جرم او رسیدگی نماید نه کشوری که جرم در آن رخ داده است.
بنابراین «کاپیتولاسیون» نوعی قرارداد است که به موجب آن اتباع یک دولت در قلمرو دولت دیگر مشمول قوانین کشور خود می شوند و آن قوانین توسط کنسول آن دولت در محل اجرا می گردد.
کاپیتولاسیون ریشه در استعمار دارد و کشورهای استعمارگر، این قانون را برای سلطه بر کشورهای ضعیف قرار داده اند تا استقلال آن کشورها را تحت سلطه خود درآورند و ثروتها و ذخایر آنها را به غارت ببرند.

سابقه کاپیتولاسیون در ایران

سابقه کاپیتولاسیون در ایران به دوران سطنت شاه سلطان حسین صفوی بر می گردد. نخستین بار به سال 1088ش(1708م) در زمان سلطنت شاه سلطان حسین صفوی، ایران با دولت فرانسه قراردادی منعقد نمود که به موج آن:
1- رسیدگی به اختلاف بین دو فرانسوی در ایران به عهده کنسول فرانسه نهاده شد.
2- در صورت اختلاف بین فرانسویان با خارجیان دیگر، قضات ایرانی و اسلامی از حق دخالت محروم شدند.
3- در مورد اختلاف بین فرانسویان و ایرانیان، فاضی ایرانی حق رسیدگی و صدور رأی را با حضور کنسول فرانسه داشت.
اگرچه به دلیل اهداف متفاوت دو دولت (ایران و فرانسه) قرارداد مذکور به مرحله اجرا درنیامد؛ اما در سال 1715م. نیز قراردادی بین ایران و فرانسه منعقد شد و در 1722م. به تصویب نهایی رسید. در آن قرارداد نیز حق قضاوت کنسولی به اتباع فرانسه داده شد اما در مقابل برای اتباع ایران در فرانسه نیز این امتیاز پیش بینی گردید. اولین بار بود که برای یک کنسول مسلمان در یک کشور مسیحی حق قضاوت کنسولی در نظر گرفته می شد.
در 1732 م. نیز معاهده ای مشابه معاهده 1708م. با دولت روسیه منعقد شد ولی در عمل به اجرا درنیامد.
در 1032 هـ.ق شرکت هند شرقی با اعزام سفیری به دربار ایران خواستار موافقت شاه عباس برای تأسیس مرکز نمایندگی آن شرکت در شهر اصفهان-پایتخت آن روز ایران- شد. این سفیر که هوبرت ویسنیک نام داشت به شاه عباس پیشنهاد انعقاد عهدنامه ای میان دو کشور داد. شاه عباس پیشنهاد انعقاد عهدنامه ای میان دو کشور داد. شاه عباس برخلاف شماری از درباریان که با امضای این عهدنامه مخالف بودند، درخواست نامبرده را پذیرفت و در 28 محرم 1033 (21 نوامبر 1621) عهدنامه ای را با شرکت هند شرقی به امضا رساند. برخی از مواد آن معاهده که حکم کاپیتولاسیون را داشت از این قرار بود:
بند 10-اقامت گاه اتباع ملت هلند در ایران از آزادی کامل برخوردار خواهد بود و هیچ یک از افراد قوه ی قضاییه حق ندارد بدون اجازه ی فرمانفرمای اتباع آن کشور، وارد آنجا شود. هر کسی بخواهد به زور داخل شود، اتباع هلند اجازه دارند در برابر وی به زور متوسل شوند.
بند 13- هرگاه یکی از اتباع هلند به دین اسلام درآید، پیشوای هلندیان مقیم ایران او را دستیگر کرده و در نخستین فرصت اموالش توقیف خواهد شد.
بند 14- هلندیانی که اشخاصی را از هر ملتی باشند، در ایران مضروب یا مقتول سازند، به وسیله فرماندهان خود محاکمه خواهند شد.
بند 15- اگر یک فرد هلندی با زنان ایرانی روابطی داشته باشد توسط رئیس خود محاکمه خواهد شد.
بند 18- همه ی کسانی که در خدمت هلندیان هستند، از ایرانی، ارمنی، مغربی و بنگالی، از هرگونه تعرض و آزاری مصون خواهند بود.
در دوره افشاریه امتیازات و معافیتهای مالیاتی و حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) به اتباع انگلیسی داده شد و دوره زندیه نیز از اعطای حق قضاوت کنسولی به اتباع انگلستان بی بهره نماند.

کاپیتولاسیون به معنای واقعی در ایران

کاپیتولاسیون به معنای واقعی به سال 1207 ش (1828 م) در زمان ضعف شدید حکومت فتحعلی شاه قاجار در ضمن معاهده ترکمانچای از طرف امپراتوری روسیه تزاری به ایران تحمیل شد. درواقع حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) به طور سمی بعد از شکست ایران در جنگهای مرحله دوم ایران و روس در پی انعقاد عهدنامه ترکمانچای در ایران به وجود آمد. فصول هفتم، هشتم و نهم معاهده ترکمانچای که به مسائل حقوقی و جزایی اتباع روسیه در ایران می پرداخت، اجرای کاپیتولاسیون را به معنای واقعی به صورت قانون، به نفع روسها در ایران برقرار کرد.
به دنبال اعطای امتیاز «کاپیتولاسیون» به روسیه، دولتهای استعمارگر دیگری از جمله انگلیس و امریکا نیز در پی کسب این امتیاز ایران برآمدند.
معاهده ترکمانچای بیش از یک سده، استقلال ملی و قضایی ایران را نقض کرد و راه نفوذ و دخالت اتباع بیگانه را در امور کشور هموار ساخت و به آنان فرصت داد تا در ایران به هر جنایتی دست بزنند و استقلال سیاسی، قضایی و ملی ایران را نقض کنند.
حق امتیاز کاپیتولاسیون روسیه در ایران، با فروپاشی رژیم تزاری و پیروزی انقلاب شوروی برچیده شد و دولت سوسیالیستی شوروی در 1297 ش (14 ژانویه ی 1918) در بیانیه ای اعلام کرد که سیاست رژیم امپریالیستی روسیه ی تزاری نسبت به ملت ایران را مردود می شمارد و کلیه ی معاهدات، مقاولات و قراردادهایی که دولت امپراتوری سابق با دولت ایران منعقد نموده و بر پایه ی آن، حقوق ملت ایران را تضییع کرده است از درجه ی اعتبار ساقط می داند.
پس از گذشت حدود هشت سال از اعلامیه ی دولت شوروی مبنی بر الغای کاپیتولاسیون، دولتمردان خودباخته آن روز ایران نه تنها آن را جدی نگرفتند بلکه بر آن بودند که بار دیگر معاهده ی ننگین ترکمانچای را با دولت شوروی تجدید کنند! و حتی این مطلب را به طور رسمی هم اعلام می کردند! چه بسا آنان می خواستند با مطرح کردن تمدید و تجدید معاهده ی ترکمانچای با دولت شوروی، استواری و برقراری رژیم کاپیتولاسیون در ایران از سوی انگلیس، امریکا و دیگر دولتهای اروپایی و امریکایی را توجیه کنند!؟ لغو اعطای کاپیتولاسیون به روسیه طی عهدنامه ترکمانچای، دو سال قبل از کودتای رضاخان (1297ش.)، طی تصویب نامه ای به اطلاع عموم رسانده شد. اما الغای عملی این امتیاز را باید در عهدنامه مودت بین دو کشور ایران و شوروی در 26 فوریه 1921 جستجو کرد که طی آن کلیه امتیازاتی که رژیم قبل شوروی از ایران گرفته بود، لغو گردید.(2)
پس از روی کار آمدن رضاشاه و انقراض سلسله قاجار، رضاشاه در سال 1306 ش.، طی فرمانی خطاب به مستوفی الممالک، رئیس الوزرای وقت، کاپیتولاسیون را لغو کرد و در دو هفته پس از آن-در نوزدهم اردیبهشت - وزارت امور خارجه ایران به کلیه نمایندگیهای سیاسی و خارجی در ایران اطلاع داد که معاهدات مربوط به حقوق قضاوت کنسولها ملغی و بی اثر گردیده، پس از انقضای مدت یک سال دیگر هیچ گونه حقی در این خصوص به خارجیان داده نخواهد شد.(3)
بدین گونه، پرونده کاپیتولاسیون به صورت موقت در ایران بسته شد.

محمدرضا شاه احیاگر دوباره کاپیتولاسیون در ایران

بعد از سقوط رضاشاه در شهریور 1320، زمانی که فرزندش محمدرضا قدرت را به دست گرفت، سیاست فزون طلبی آمریکا، او را به احیای دوباره کاپیتولاسیون در کشور مجبور ساخت.
کوتای 28 مرداد 1332 موجب بازگشت مجدد محمدرضا به قدرت شد و زمینه احیای دوباره کاپیتولاسیون در ایران فراهم گردید. چرا که این کودتا باعث کاهش نفوذ انگلیس و افزایش سلطه امریکا در ایران گردید و امریکا نیز که سالها در پی سلطه بر ایران بود، از فرصت به دست آمده برای تحمیل و سلطه خود بر کشور ایران استفاده کرد.
امریکا در سالهای 1321 و 1322ش. تعدادی از مستشاران نظامی خود را به خدمت دولت ایران درآورده بود که شمار آنها در دوره نخست وزیری مصدق به چندهزار نفر رسید. تعدادی از این مستشاران، مستشار فنی بودند و قراردادشان هر سال تمدید می شد. این مستشاران وظیفه سازماندهی ارتش ایران را برعهده داشتند و ارتش ایران در واقع زیر نفوذ آنان اداره می شد.
ورود هیئتهای مستشاری در دولت سهیلی نیز متعاقب قرارداد 12 آبان 1322 میان ایران و امریکا ادامه یافت. این هیئتها که شامل مستشاران مالی، نظامی، بهداشتی، کشاورزی و نفتی بودند به تدریج از معافیتهای مالیاتی و امتیازات کاپیتولاسیون نیز برخوردار شدند.
مناسبات همه جانبه امریکا با ایران در سالهای اولیه دهه 1320 چنان به سرعت پیش می رفت که «والاس موری» وزیر مختار امریکا در تلگرامی به وزارت امور خارجه امریکا نوشت «ما بزودی در وضعیتی قرار خواهیم گرفت که عملاً ایران را اداره خواهیم کرد.»(4)
در سال 1333 ش (1954 م) امریکا با انعقاد قرارداد نفت، سلطه برتر خود را بر ایران به طور چشم گیری افزایش داد.
در 1335ش (1956 م) امریکا توانست با تشکیل ساواک به عنوان پلیس مخفی شاه، یکی از بازوان سازمان سیا در ایران را به وجود آورد.
در 1337ش (1958 م)، امریکا با امضای قراردادی نظامی با ایران ارتش شاه را تحت فرمان مستشاران خود گرفت.
در اسفند 1337 یک قرارداد دفاعی دو جانبه میان ایران و امریکا امضا گردید. پنج ماه بعد دولت امریکا مسئله وضعیت حقوقی نیروهای خود را در ایران با مقامات ایران در میان گذاشت.(5)
چنان که می بینیم امریکا توانست در مدت کوتاهی در بین سالهای 1320 تا 1343، مقدمات لازم را برای سلطه تمام عیار خود بر کشور فراهم آورد و شاه ایران را برای اعطای امتیاز کاپیتولاسیون به ایالات متحده امریکا، آماده سازد.

استراتژی جدید رئیس جمهور امریکا برای احیای کاپیتولاسیون در ایران

بعد از روی کار آمدن «جان. اف. کندی» به عنوان رئیس جمهور در امریکا وی استراتژی جدیدی را برای احیای دوباره کاپیتولاسیون در ایران در پیش گرفت و دولت امریکا کشورهای تحت الحمایه خود را مجبور به انجام یک رشته اصلاحات ظاهری نمود. رئیس جمهور امریکا برای آنکه اصلاحات کندی را در ایران نیز اجرا کند، مهره دیگری را روی کار آورد. دولت امریکا با روی کار آوردن «علی امینی» به سمت نخست وزیری، توانست با انحلال مجلسین به سرعت اصلاحات مورد نظر کندی را در ایران پیاده کند مأموریت اصلی خود (اصلاحات ارضی) را در 20 دی 1340 به تصویب دولت رساند.
دو ماه از تصویب لایحه اصلاحات ارضی نگذشته بود، که «کندی» رئیس جمهور امریکا موقعیت رابرای درخواست اعطای مصونیت به مستشاران نظامی امریکا در ایران مناسب دید و یادداشتی به همین منظور برای دولت ایران فرستاد. در بخشی از این یادداشت آمده بود:
«... این سفارت مایل است مذاکرات بسیاری را که اخیراً بین نمایندگان دو دولت در رابطه با مشکلاتی با اهمیت روزافزون، انجام شده است، متذکر شود. این مشکلات از این حقیقت ناشی می شود که موافقت نامه موجود به قدر کافی مسئله وضعیت اعضای هیئتهای مستشاری نظامی ایالات متحده امریکا در ایران را در بر نمی گیرد. در همین رابطه، دولت ایالات متحده معتقد است نیل به یک تفاهم کلی در این زمینه برای زدودن هر نوع شکی و در نتیجه، سهولت در عملکرد مؤثر اعضای مستشاری، به نفع هر دو دولت خواهد بود. برای نیل به این هدف، سفارت مفتخر است پیشنهاد نماید که این پرسنل از امتیازات و مصونیتهای مخصوص «کارمندان اداری و فنی» مشروحه در قرارداد منظم به قرار نهایی کنفرانس سازمان ملل متحد در مورد روابط و مصونیتهای دیپلماتیک که در تاریخ 18 آوریل 1961 در وین امضاء شده برخوردار گردند. البته معلوم است که پرسنل برجسته مشخص مورد توافق دو دولت، امکان بهره مندی امتیازات و مصونیتهای «مأمورین سیاسی» را خواهند داشت. سفارت همچنین پیشنهاد می نماید به منظور هماهنگی و تسهیل در امور اداری، اصل سابق الذکر در مورد هر فردی از پرسنل نظامی و یا کارمندان غیرنظامی وزارت دفاع ایالات متحده و بستگانشان که اهل خانه آنها می باشند و حضور آنها در ایران به وسیله دولت شاهنشاهی ایران مجاز شناخته شده، به کار گرفته شود.»(6)
علی امینی، نخست وزیری ایران که از سابقه ننگین کاپیتولاسیون در ایران آگاه بود و از طرفی درباره ی قرارداد کنسرسیوم با انتقاد شدید و مستمر روبه رو بود و نمی خواست به عنوان «احیاگر کاپیتولاسیون» در ایران شناخته شود، از جواب دادن به این درخواست طفره رفت.
اما شاه ایران در فروردین 1341، در سفری که به امریکا داشت و عرض ارادت خود را به دولت امریکا ابراز نمود قرار بر آن شد که تا «اسدالله علم» به جای علی امینی در پست نخست وزیری منصوب شود تا «اصلاحات صوری» (اصلاحات کندی) را در ایران به اجرا بگذارد.
در دی ماه 1341، شاه رفراندوم لوایح شش گانه به اصطلاح «انقلاب سفید» را علی رغم تحریم آن از سوی امام خمینی و سایر مراجع تقلید، در 6 بهمن 1341، برگزار کرد و دولت علم اعلام کرد که «لوایح ششگانه» به تصویب مردم رسیده است.
تقریبا یک ماه و نیم پس از تصویب رفراندوم دولت علم به درخواست امریکا برای اعطای مصونیت به مستشاران پاسخ داد: (7)«... در خصوص اعضای عالیرتبه هیئت مستشاری که دارای گذرنامه سیاسی می باشند، موافقت می گردد که به نامبردگان وضع سیاسی داده شود تا بتوانند از مصونیتها و امتیازات مربوطه برخوردار شوند و در خصوص بقیه کارمندان هیئتهای مستشاری امریکا نیز مطالعاتی در جریان است تا برای آنها نیز امتیازات و تسهیلات بیشتری فراهم گردد.»(8)
دولت ایران به خاطر ترس از پیامدهای موافقت با چنین درخواستی، یک سال طول کشید تا جوابیه خود را برای دولت امریکا ارسال کند. از سوی دیگر در متن این یادداشت، هیچ اشاره ای به تسری مصونیت به خانواده مستشاران نمی شود.
«بعد از تقاضای مکرر امریکاییها، وزارت امور خارجه ایران یک سال بعد پاسخ داد که در حال بررسی این تقاضاست. مقامات ایرانی که انفجارآمیز بودن این مسئله را می دانستند، تلاش کردند از پاسخ گویی به امریکا طفره روند.»(9)
در 13 مهر 1342 دولت علم برای تصویب طرح اعطای مصونیت، لایحه خاصی را تهیه کرد و به مجلس ارائه داد. این مصوبه از طریق یادداشت 8269 وزارت امور خارجه ایران در 26 آبان 1342 به اطلاع سفارت امریکا رسید.(10)
«... قرارداد بین المللی وین پس از تصویب از طرف قوه مقننه ایران شامل اعضای هیئتهای مستشاری نظامی دولت ایالات متحده در ایران که در استخدام وزارت جنگ ایران می باشند نخواهد گشت و برای این کار مجوز جداگانه لازم است و علی هذا قرار شد که هنگام تقدیم موافقت نامه بین المللی وین به مجلسین، شرح لازم نیز ضمیمه شود که رئیس و اعضای هیئتهای مستشاران نظامی در ایران از مزایا و مصونیتها و معافیتهایی که برای «کارمندان اداری و فنی» موضع بند F ماده اول موافقت نامه مورد بحث پیش بینی شده، برخوردار شوند و البته شمول این مزایا و معافیتها بسته به تصویب مجلسین خواهد بود.»(11)
با اندک تأملی در متن این یادداشت می توان گفت که در این یادداشت؛
1- درخواست امریکا برای اعطای مصونیت بر اساس کنوانسیون وین تلویحاً رد شده بود.
2- به موضوع تسری مصونیتها به خانواده مستشاران اشاره ای نشده بود.
3- دولت علم با احاله موضوع به مجلسین ایران، عملاً راه را برای فرار خود از عواقب این موضوع باز گذاشته بود.

تغییر سیاست امریکا برای احیای کاپیتولاسیون در ایران

در اول آذر 1342، کندی به قتل رسید و «لیندون جانسون» زمام امور را در دست گرفت. با ورود جانسون به کاخ سفید، سیاستهای امریکا در مورد ایران به یکباره تغییر کرد.
رئیس جمهور جدید نیز بلافاصله طرحی را تصویب کرد که به موجب آن، ایران می توانست دویست میلیون دلار اسلحه و مهمات از امریکا خریداری نماید. اما مزد همراهی جانسون با ارسال این مهمات در شروع زمامداری اش، موافقت ایران با اعطای مصونیت سیاسی به پرسنل نظامی امریکا و خانواده هایشان بود.(12)
«طبق برداشت سفارت، عبارت «اعضای هیئت مستشاری امریکا در ایران» در برگیرده پرسنل نظامی و غیرنظامی عضو وزارت دفاع امریکا و بستگانش که اهل خانه آنها می باشند و در ایران بر طبق قراردادها و توافقهای بین دو طرف مستقر هستند، می باشد.»(13)

نقش حسنعلی منصور در احیای کاپیتولاسیون در ایران

علم نتوانست تصویب لایحه ننگین کاپیتولاسیون را به سرانجام برساند، چرا که با انجام انتخابات دوره 21 مجلس، حسنعلی منصور، رهبر حزب ایران نوین اکثریت آرا را در انتخابات به دست آورد و به نخست وزیری رسید. آخرین نقش علم در احیای کاپیتولاسیون در ایران، ارائه لایحه کاپیتولاسیون در 21 بهمن 1342 به مجلسین بود.
در زمان نخست وزیر حسنعلی منصور، شاه در تیرماه 1343 به امریکا رفت و مورد استقبال گرم رئیس جمهور امریکا (جانسون) قرار گرفت و در آنجا بود که شاه خود را به دویست میلیون دلار فروخت و امتیاز کاپیتولاسیون را شخصاً به دولت امریکا اعطا نمود. «ریچارد فاو» در این باره می گوید:
دویست میلیون دلار قیمت شاه برای اعطای امتیازات دیپلماتیک به جامعه نظامی امریکا بود... تنها چیزی که باقی می ماند، تصویب پارلمان ایران بود که انتظار نمی رفت قول شاه را نقض نماید.(14)

تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس سنا

پس از بازگشت شاه از امریکا، لایحه کاپیتولاسیون در مجلس سنا به تصویب رسید. نحوه تصویب این لایحه بسیار مفتضحانه بود. در زمان تعطیلات تابستانی مجلسین ایران، در سوم مرداد 1343، مجلس سنا جلسه فوق العاده ای تشکیل داد تا به بررسی چند لایحه فوریتی بپردازد. این جلسه از صبح تا نیمه شب ادامه پیدا کرد. بعد از طرح لوایح مختلف، مقارن نیمه شب، لایحه کاپیتولاسیون بدین شرح مطرح شد:
«لایحه اجازه استفاده مستشاران نظامی امریکا در ایران از مصونیت ها و معافیت های قرارداد وین»
با توجه به لایحه شماره 18-2291-2157-1342/11/25 دولت و ضمایم آن که در تاریخ 42/11/21 به مجلس سنا تقدیم شده، به دولت اجازه داده می شود که رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران که به موجب موافقت نامه های مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی می باشند از مصونیتها و معافیت هایی که شامل کارمندان اداری و فنی موصوف در بند (و) ماده اول قرارداد وین که در تاریخ هیجدهم آوریل 1961 مطابق بیست و نهم فروردین ماه 1340 به امضا رسیده است، می باشد برخوردار نماید.»(15)
حسنعلی منصور تحت فشار شدید مقامات امریکا توانست به خوبی نقش خود را در تصویب لایحه کاپیتولاسیون ایفا نماید. او برای طرح این لایحه، تقاضای «فوریت» کرد و در مجلس سنا گفت:
«... استدعای فوریت می کنم برای اینکه بشود امشب، چون یک مطلب کاملاً ساده و عادی است، تصویب شود.»(16)
شریف امامی، رئیس مجلس سنا، نیز به کمک نخست وزیر شتافت و گفت:
البته مقدور هم بود که ما فردا جلسه فوق العاده تشکیل بدهیم ولی چون کار بسیار مختصری است اجازه بفرمایید الان تمامش بکنیم.(17)
زمانی که مجلس سنا وارد شور گردید، «میرفندرسکی» معاون وقت وزارت امور خارجه در توضیح لایحه کاپیتولاسیون گفت:
... در یادداشتهایی که مبادله شده مصونیتها و معافیتها آمده است. همان طور که جناب آقای نخست وزیر فرمودند آقایان سناتورهای عظام می دانند که باید در خیلی از تصورات و اندیشه ها جرح و تعدیل کرد. شاید در نظر اول خیلی گران بیاید که ما برای یک عده خارجی در ایران تقاضای مصونیت و معافیت بکنیم اما ما این مصونیتها و معافیتها را برای خارجیها تقاضا نمی کنیم. ما برای خاطر خدمتی تقاضا می کنیم که آنها برای ما انجام می دهند. درباره ی این موضوع زیاد فکر کردیم، و پس از مشاوره با دستگاه های مختلف مملکت، به این نتیجه رسیدیم که اعطای این مصونیتها و مزایا ضرری برای دولت شاهنشاهی ندارد و معافیت مالیاتی است که از حقوق آنان مالیات گرفته نشود یا برای مسکن و تغذیه معافیت داشته باشند، که مهم نیست. به علاوه این معافیت چیزی نیست که تنها ما قایل شده باشیم دولتهای دیگر هم چنین کرده اند، دولت ترکیه هم کرده، دولت یونان هم کرده. این مستلزم همکاری است که ما با دولت امریکا داریم... .(18)
لایحه کاپیتولاسیون در ساعت 12 شب، با اکثریت آرا به تصویب رسید. اما از همان لحظه زمزمه هایی اعتراض نیز به گوش رسید و بعضی سناتورها نارضایتی خود را از این لایحه به صورت شفاهی ابراز داشتند.
با وجود اینکه زمزمه های مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون به گوش می رسید، نخست وزیر ایران و مقامات وزارت امور خارجه ایران، از منافع ملت ایران چشم پوشی کردند و تمام سعی خود را برای تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی به عمل آوردند.
با بروز مخالفتها از طرف نمایندگان مجلس، اعضای دولت منصور بر آن شدند قبل از طرح لایحه در مجلس، در جلسه ای با توجیه نمایندگان، از تصویب بی دردسر لایحه اطمینان پیدا کنند. یک روز قبل از طرح لایحه در بیستم مهرماه 1343، نمایندگان حزب ایران نوین در جلسه خصوصی با مقامات دولت نسبت به موضوع توجیه شدند که شرح آن در گزارش کاردار سفارت امریکا به واشنگتن آمده است. (19)
«میرفندرسکی» معاون وقت وزارت امورخارجه، از آنجا که نقش خود را در تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس سنا، به خوبی ایفا نموده بود، برای ادامه کار نیز به عنوان «گزینه مفید» در نظر گرفته شد.
«من متوجه شدم که میرفندرسکی در سنا از «مستشاران امریکایی به عنوان افرادی که در استخدام دولت شاهنشاهی ایران هستند» یاد کرده است. معتقدم که در مذاکرات بعدی خود با میرفندرسکی مفید خواهد بود اگر بتوانید 1)خاطرنشان سازید که استفاده از عبارت «در استخدام دولت ایران» به هنگام حضورش در مجلس خلاف مصلحت خواهد بود؛ برای اشاره به مستشاران باید متذکر شود که آنها به درخواست صریح دولت ایران در این کشور حضور دارند. 2) از وی تضمین بگیرد که این لایحه همان طور که در ماده مصوبه سنا بیان شد، قابل اجرا برای پرسنل نظامی و غیرنظامی امریکا در ایران خواهد بود.»(20)

تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی

مجلس شورای ملی، روز سه شنبه 21 مهرماه 1343، بررسی «کنوانسیون وین و لایحه اجازه استفاده مستشاران نظامی امریکا در ایران را از مصونیتها و معافیتهای کنوانسیون وین» آغاز نمود و حسنعلی منصور و میرفندرسکی دفاع از این دو لایحه را برعهده گرفتند. این جلسه ساعت 8 صبح آغاز شد و تا ساعت 5 بعدازظهر به کار خود ادامه داد و حتی برای صرف ناهار نیز تعطیل نگردید زیرا مقامات دولت فکر می کردند اگر جلسه حتی برای یک ساعت متوقف شود ممکن است عده ای از نمایندگان از مجلس خارج شوند و جلسه از رسمیت بیفتد زیرا در آن روز 52 نفر از 188 نماینده غایب بودند که غیبت اکثر این غایبین، غیرموجه بود. عبدالله ریاضی، رئیس وقت مجلس شورای ملی نیز پنج روز قبل از طرح لایحه در جلسه علنی، به بهانه معالجه عازم امریکا شده بود. از این رو ریاست جلسه را دکتر حسین خطیبی برعهده داشت.(21)
منصور در آغاز جلسه سخنانی درباره اقدامات هشت ماهه دولت خود ایراد نمود، سپس لایحه مصونیت را تقدیم نمود که بحثهای موافق و مخالفت از ساعت 10/30 صبح تا ساعت 5 بعدازظهر ادامه یافت و البته بیشتر سخن رانان، مخالف بودند. سپس منصور به اظهارات هر یک پاسخ داد و سرانجام پس از چندین ساعت بحث و بررسی، رأی گیری مخفی انجام شد و در نهایت لایحه مزبور با 74 رأی موافق و 61 رأی مخالف تصویب گردید.(22) بدین گونه لایحه ننگین کاپیتولاسیون یا «سند بردگی ملت ایران» در مجلس شورای ملی نیز تصویب شد.

پیامدهای اولیه احیای دوباره کاپیتولاسیون در ایران

زمانی که هنوز لایحه کاپیتولاسیون به نفع امریکا در مجلس شورای ملی تصویب نشده بود، پیامدهای شوم آن گریبان کشور و مردم ایران را گرفت؛
«ورود مستشاران امریکایی به ایران موجب تشدید نفوذ اقتصادی و سیاسی امریکا در ایران گردید. چنان که تجارت خارجی با ایالات متحده در سال 1324 بالغ بر25 درصد تجارت خارجی ایران را به خود اختصاص داد.
در حقیقت در سالهای جنگ دوم جهانی و بعد از آن دولت امریکا مقامی را به دست آورد که قبل از جنگ دوم آلمان هیتلری توانسته بود با همان سرعت در اقتصاد و سیاست ایران کسب کند.»(23)
کمبود ارزاق و مایحتاج عمومی بر اثر سوء استفاده های مستشاران امریکایی تشدید شد. بهای اجناس سیر صعودی پیدا کرد و مشکلات مردم افزایش یافت.
برای مثال مردم تبریز، که مرکز غله خیزترین استان کشور است، در بهمن و اسفند 1321 دچار چنان گرسنگی و قحطی شدند که نانواها به جای نان سیب زمینی تحویل مردم دادند. در نتیجه روز 26 اسفند همان سال مردم دست از کار کشیدند و به عمارت استانداری هجوم بردند. حال آنکه طبق اظهارنظر کمیسیون دادگستری مجلس شورای ملی، در آن زمان دولت در نقاط مختلف آذربایجان غله داشت و فقط فراهم ساختن وسیله حمل آن لازم بود ولی «مستر ویویان» مستشار امریکایی خواربار در آذربایجان که خود مسئولیت مستقیم این وضع را به عهده داشت به جای انجام اقدامات عاجل به تهران فرار کرد و در تهران ارتقای مقام یافت و به مدیریت کل نظارت صنعتی منصوب شد.»(24)

پیامدهای کاپیتولاسیون از دریچه اسناد و شواهد

به نمونه هایی از پیامدهای شوم اعطای امتیاز حق قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون به مستشاران امریکایی برای کشور اشاره می شود:

تصادف یک درجه دار امریکایی با یک دختر جوان ایرانی

هنوز چند ماهی از تصویب لایحه کاپیتولاسیون در ایران نگذشته بود که سوء استفاده از آن پدیدار گشت. در 12 اسفند 1343، یک درجه دار امریکایی به نام «چارلز.ال.گری» با یک دختر جوان ایرانی به نام «ایران سلیمی» تصادف و این دختر جوان بر اثر جراحات وارده فوت کرد. سفارت امریکا برای وزارت امورخارجه ایران، در مورد این حادثه و محاکمه درجه دار امریکایی چنین نوشت:
ایشان طبق ماده 37 کنوانسیون وین در مورد روابط دیپمالتیک از امتیازات و مصونیتهای سیاسی... برخوردار می باشد. از آن وزارت خانه درخواست می شود که به مقامات ذی صلاح ایران اطلاع دهید که «گری» مصونیت سیاسی دارد.(25)
این حادثه به همین جا ختم نشد، بلکه فرمانده مستشاران امریکایی خواستار محاکمه این درجه دار توسط مقامات نظامی امریکا در ترکیه شد، اما این درخواست مورد موافقت قرار نگرفت.
«از زمان انعقاد قرارداد جدید، یک تصادف منجر به مرگ در اینجا توسط یک درجه دار جزء به نام «چارلز. ال.گری»... صورت گرفته است. او در این تصادف آن قدر بی مبالات و مسامحه کار تشخیص داده شده است که باید در یک دادگاه نظامی محاکمه شود. ژنرال «اکهارت» خواستار محاکمه وی در ترکیه شده و سرگرد «هارت» نیز در همین رابطه در هفته گذشته با ژنرال «هریک» ملاقاتی داشته است. صریح بگویم برداشت ما این است که ژنرال «هریک» تمایلی برای موافقت با این درخواست از خود نشان نداد. از آنجایی که دادرسی مختصر و دادگاه ویژه معمولاً در آنجا تشکیل می شود، ما متحیریم که چرا محاکمه یکی از اعضای آرمیش مگ باید مشکل خاصی را فراهم کند.»(26)

توهین مستشار نظامی امریکا به امیران ارتش شاهنشاهی

«سرهنگ ویترون، مستشار نظامی امریکا در ایران که مرتباً برای انجام مأموریت به تبریز می آید، در یک ملاقات دوستانه با فرمانده لشکر تبریز در مورد امرای ارتش ایران اظهار می نماید که مغز یک الاغ از مغز تیمسار [بهرام] آریانا بهتر است و فرمانده ارتش یکم نیز قادر به اداره کردن گماشته خود و یا یک دسته سرباز نمی باشد و ... این جملات را به رئیس رکن 3 می گوید که ترجمه نماید، ولی ایشان از ترجمه آن خودداری و سرهنگ مزبور، مترجم خود را که در بیرون اتاق بود، احضار [کرده] و می گوید: این جملات را ترجمه کن که ایشان نیز ناراحت شده و به ناچار ترجمه می نماید.
ضمناً در خاتمه اظهار می دارد که من این مطلب را بعد از پایان مأموریت خود به استحضار شاهنشاه آریامهر خواهم رساند.»(27)

کتک زدن افسر شهربانی به دست مستشار نظامی امریکایی

«یک افسر شهربانی برای انجام وظیفه جلو اتومبیل او را گرفت. مستشار نظامی امریکایی در این اتومبیل، مست لایعقل پشت رل نشسته یک کارگر ساختمان ایرانی را زیر گرفته بود. افسر شهربانی جلوی وی را گرفت، تا طبق قانون به کلانتری جلب نماید.
رفتار افسر ایرانی برای امریکایی[ای] که خود را صاحب مملکت ما می داند، گران تمام شده، از ماشین پیاده شد و افسر ایرانی را کتک زد.
مردم به کمک افسر ایرانی شتافتند و بالاخره امریکایی قلدر توقیف شد و مقامات دولت ایران فوراً وی را تحویل اداره مستشاری نظامی امریکا دادند، تا آنجا به اصطلاح مجازات شود... [در] آنجا برای خالی نبودن عریضه از او پرسیدند که چرا افسر ایرانی را کتک زده است.
وی در جواب این سئوال به عذر بدتر از گناه متوسل شد و گفت: «من نمی دانستم که وی افسر است وگرنه در مجازاتش تخفیف می دادم.»
جالب اینکه همین عذر بدتر از گناه به نظر اداره مستشاری امریکایی، قانع کننده آمد و امریکایی با توصیه اینکه از این پس بیشتر مواظب رفتار خود باشد، آزاد شد.»(28)

مستشار امریکا از پرسنل ایرانی کار یاد می گرفت اما...

«عموماً افرادی که از طریق شرکت بل به عنوان مهندس و متخصص به ایران اعزام گردیده اند با توجه به گفتار بعضی از خود آنها بسته بند، انباردار، متصدی پست [بودند] و یا مشاغل پایینی در امریکا داشته [اما] به عنوان متخصص، مهندس و کارشناس در این شرکت هستند و همچنین معلمانی [را] که به عنوان آموزش دهنده به ایران آورده اند غالباً بی سواد، بدون تخصص و گاهی اوقات مشاغلی مثل رانندگی، مسئول پمپ بنزین، کارگر مکانیک، کارگر ریخته گری و غیره بوده اند که به عنوان استاد زبان انگلیسی و یا متخصص با حقوقهای سرسام آور و تسهیلات زندگی فراوان استخدام شده و مشغول هستند.
بسیار اتفاق افتاده است که پرسنل ایرانی به امریکاییان و به اصطلاح متخصصان بل، کارآموزی کرده اند و امریکاییان پس از اینکه از ایرانیان کار یاد گرفته اند، سرپرست و رئیس قسمت شده اند و ایرانیان در همان مشاغل معمولی در جا زده اند.»(29)

تشکیل دادگاه های نظامی امریکا در ایران

از جمله پیامدهای کاپیتولاسیون و حضور مستشاران نظامی امریکا در ایران، ضربه بر حاکمیت قضایی ایران بود. در سال 1348 فرمانده وقت مستشاران نظامی امریکا، ژنرال تویچل، از مقامات سفارت امریکا خواست تا برای رسیدگی به تخلفات فزاینده نظامی امریکایی در ایران، شعبه ای از دادگاه نظامی امریکا در ایران تأسیس شود.
«نیکلاس. جی. تاچر» کاردار وقت سفارت امریکا در مورد این درخواست نوشته است:
«ارتش (امریکا-م) در حال برخورد با مشکلات فزاینده ای در مورد رعایت و حفظ دیسیپلین نظامی در ایران است. آنها این مشکلات را ناشی از کیفیت پایین پرسنل نظامی [ای] که به اینجا فرستاده شده اند و همچنین ناشی از افزایش وقت دقت در روش وکلای مدافع برای حمایت از متهمین می دانند.»(30)
از این گزارش برمی آید با وجود اینکه مقامات سفارت و فرمانده مستشاران امریکایی خود اذعان داشتند که مستشاران نظامی امریکا در ایران از کیفیت پایینی برخوردارند، ولی با این حال به عنوان کارشناس نظامی به ارتش ایران تحمیل شده هزینه سنگینی نیز بر دوش ملت ایران نهاده بودند.
درخواست فرمانده وقت مستشاران نظامی امریکا برای تشکیل دادگاههای نظامی امریکا در ایران در حالی مطرح می گردید که موافقت با این درخواست، هم استقلال و حاکمیت قضایی ایران را زیر سئوال می برد و هم برخلاف معاهده 1921 ایران و شوروی بود.

موضع گیری حضرت امام خمینی(ره) علیه لایحه کاپیتولاسیون

بعد از تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی، برای آنکه مردم از ماهیت این لایحه باخبر نشوند، رژیم پهلوی سیاست سانسور شدید بر رسانه های خبری را حاکم کرد و توانست تا چند روز از افشای اقدام ننگین خود جلوگیری کند. اما مجله داخلی مجلس شورای ملی که متن کامل مذاکرات مجلس را دربرداشت، بعد از چند روز از تصویب لایحه کاپیتولاسیون به دست امام خمینی رسید و ایشان تصمیم به افشای خیانت های پشت پرده شاه گرفتند تا ملت ایران را از ضربه تازه ای که از جانب رژیم بر اساس و استقلال ایران وارد شده بود، آگاه سازند.
ایشان به همین منظور، پیکهایی همراه با نامه به سراسر نقاط کشور فرستادند و خود نیز با علما و روحانیون قم به گفتگو نشستند و قرار شد که حضرت امام در روز 20/صفر/1384، چهارم آبان 1343 با ایراد سخنرانی، عمل ننگین رژیم پهلوی را برای ملت ایران افشا کنند.
زمانی که رژیم شاه از برنامه سخنرانی حضرت امام آگاه شد، تصمیم به اعزام نماینده ای به قم، برای ممانعت از ایراد سخنرانی گرفت؛ اما فرد مورد نظر نتوانست با امام دیدار کند، ولی فرزند امام، حاج آقا مصطفی خمینی را ملاقات کرد و این پیام را برای امام فرستاد:
... امریکا به منظور کسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیت می کند و پول می ریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است که هرگونه حمله به آن، به مراتب خطرناک تر از حمله به شخص اول مملکت است! آیت الله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد کنند باید خیلی مواظب باشند که به دولت امریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است و با عکس العمل تند و شدید آنان مواجه خواهد شد. دیگر هرچه بگویند حتی حمله به شاه چندان مهم نیست.»(31)
از متن پیام برمی آید که تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس ایران برای امریکا از چنان اهمیتی برخوردار بود که سخنرانی امام درباره ماهیت ننگین این لایحه، منافع امریکا را به خطر می انداخت و لذا باید به هر نحو ممکن امام خمینی از ایراد سخنرانی علیه کاپیتولاسیون منع می شد.
اما حضرت امام با آگاهی کامل از مفهوم این مصوبه سخنرانی تاریخی و شدیداللحن خود را علیه تصویب کاپیتولاسیون ایراد کرده، به افشای ماهیت لایحه کاپیتولاسیون پرداختند.(32)
امام خمینی در سخنرانی کوبنده خود، آن چنان حملات شدیدی را مستقیماً علیه امریکا و شاه وارد نمودند که یک محقق امریکایی در مورد این سخنرانی تاریخی می گوید:
این سخنرانی پرشور او، یکی از مهم ترین و تحریک کننده ترین بیانات سیاسی ایران شده در ایران، در این قرن می باشد.[امام] خمینی در این سخنرانی با کمال قدرت و به طور مستقیم، شاه و امریکا را به دلیل تلاش برای نابود کردن شأن، یکپارچگی و استقلال ایران مورد حمله قرار داد.(33)

اعلامیه امام خمینی به ملت ایران در افشاگری علیه لایحه کاپیتولاسیون

هرچند که امام خمینی در سخنرانی شدیداللحن خود علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، اقدام رژیم شاه و ماهیت این لایحه ننگین را افشا کردند، اما در همان روز نیز با صدور اعلامیه ای خطاب به ملت ایران علیه لایحه کاپیتولاسیون اقدام کردند. ایشان در پیام خود به ملت ایران، اقدام ننگین و اسارت بار دولت و مجلس را پیرامون تصویب لایحه کاپیتولاسیون افشا و محکوم کردند و لایحه کاپیتولاسیون را «سند بردگی ملت ایران»، اقرار به مستعمره بودن ایران» و «ننگین ترین و موهن ترین تصویب نامه غلط دولت های بی حیثیت» نامیدند.

واکنشها به تصویب لایحه کاپیتولاسیون بعد از افشاگری های حضرت امام خمینی

با این اقدامات افشاگرانه امام خمینی موج تازه ای از خشم و نفرت علیه رژیم شاه سراسر کشور را فراگرفت. علما و روحانیون شهرستانها با پشتیبانی و همراهی مردم طی تلگرافها، نامه ها و طومارهایی، الغای کاپیتولاسیون را خواستار شدند.
حسنعلی منصور برای توجیه خیانت خود به ملت ایران، به مجلس سنا رفت و در آنجا طی سخنانی سعی کرد خیانت خود را خدمت جلوه دهد. در همین جلسه، لایحه اجازه تحصیل دویست میلیون دلار کمک نظامی از امریکا نیز تصویب گردید و بدین ترتیب شاه مزد خیانت خود را از امریکا دریافت کرد.
«... بعد از تصویب قانون کاپیتولاسیون، مجلس لایحه ای در مورد اختیار دادن به دولت ایران برای پذیرش یک وام دویست میلیون دلاری را... از تصویب گذراند... برای ایرانیها روشن بود که این پول پاداش دولت ایران برای پذیرفتن قانون جدید کاپیتولاسیون بود.»(34)

تبعید امام خمینی (ره)

دولت ایران با دریافت کمک نظامی دویست میلیون دلاری از امریکا تصمیم گرفت تا به هر نحو ممکن در مقابل واکنشهای تند و انفجارآمیز ملت ایران که در پی افشاگری امام خمینی علیه کاپیتولاسیون شکل گرفته بود، ایستادگی و از این امتیاز ننگین حمایت کند. بهترین راه حل برای این منظور، قطع رابطه امام خمینی با ملت ایران بود، بنابراین تصمیم به تبعید ایشان گرفته بود.
فردوست می گوید:
منصور برنامه های مهمی به سود غرب داشت که یکی از آنها «کاپیتولاسیون» بود که با مقاومت جدی امام خمینی مواجه شد... همان طور که منصور به دستور امریکا و با اختیارات ویژه به صدارت رسید، تبعید امام خمینی نیز دستور مستقیم امریکا بود. تصور من این است که شخص محمدرضا به این کار تمایلی نداشت و بهتر است بگویم از انجام آن واهمه داشت. شب قبل از تبعید امام، محمدرضا در کاخ میهمانی داشت و حدود دویست نفر مدعو شرکت داشتند. منصور، نخست وزیر نیز حضور داشت. منصور حدود نیم ساعت با محمدضا در وسط سالن قدم می زد و من متوجه آنها بودم. استنباطم این بود که منصور در موضوعی پافشاری می کند و محمدرضا موافق نیست. یکبار نیز شنیدم که محمدرضا به منصور گفت: «چه اصراری دارید؟» بالاخره محمدرضا مرا خواست و با بی میلی (چون با ژستهای او آشنا بودم) گفت: «ببینید نخست وزیر چه می خواهد؟» منصور مطرح کرد که باید هرچه سریع تر آیت الله خمینی به ترکیه تبعید شود. گفتم باید به پاکروان [رئیس وقت ساواک] گفته شود. گفت «تلفن کنید.» تلفن کردم. پاکروان گفت که آیا می توانم با شاه صحبت کنم؟ به محمدرضا گفتم. او به اتاق دیگری رفت و با وی صحبت کرد. دستور صادر شد و همان شب مولوی، رئیس ساواک تهران، به همراه نیروهایی از هوابرد، به قم رفت و ایشان را به تهران آورد و صبح روز بعد با هواپیما به ترکیه تبعید شدند.(35)

خیانت دیگر حسنعلی منصور و گسترش حیطه لایحه کاپیتولاسیون

فشار مقامات سفارت امریکا بر دولت منصور که خواهان گسترش هرچه بیشتر حیطه لایحه کاپیتولاسیون بودند، حسنعلی منصور را بر آن داشت تا دست به خیانتی دیگر بزند و در متن ثبت شده اظهاراتش در مجلس سنا دست کاری کند و آن را مطابق میل آمریکاییها تغییر دهد. کاردار سفارت امریکا درباره ی خیانت منصور می نویسد:
«در رابطه با اعضای خانواده نظامیان احساس کردم که نخست وزیر واقعاً معتقد است که آنها مشمول مصونیت نمی شوند. وی گفت آیا معنای این امر این نیست که اگر فرزند یک ژنرال امریکایی مرتکب جنایتی شود، در مقابل رسیدگی قضایی، مصونیت دارد؟! جواب دادم که درست است... سپس نخست وزیر گفت در مجلس سنا گفته شده که اعضای خانواده نباید از مصونیت برخوردار شوند. وقتی که پرسیدم چه کسی این را گفته، وی گفت: بعضی از نمایندگان.»
«آقای منصور به زبان فارسی از وی [دکتر یگانه] سئوال کرد که آیا امکان تغییر متن بیانات وی در صورت جلسات مجلس سنا در مورد اعضای خانواده وجود دارد یا نه. او با حالتی سئوال کرد تا کاملاً روشن کند که قبلاً نیز در این مورد بین آن دو نفر گفتگو شده است.
پس از شنیدن صحبتهای یگانه، نخست وزیر گفت که... به هیچ وجه هدفش این نبوده که بستگان امریکاییها از مصونیت محروم باشند. منظور او این بوده که کارمندان ایرانی و غیر امریکایی که جزء پرسنل نظامی می باشند، تحت پوشش قانون جدید نیستند[!] ... آقای منصور گفت بسیار مهم است که در این مورد علناً چیز دیگری گفته نشود. اظهارات وی در مجلس سنا، آرامش را برقرار کرده و نباید وضع را بار دیگر آشفته ساخت. اشتباهات را می توان به آرامی تصحیح نمود، اما در عین حال مهم است که سفارت هیچ بیانیه ای برای مطبوعات و یا مطلب دیگری اظهار نکند که دشمنان دولت از آن برای ایجاد ناآرامی استفاده کنند. گفتم که ما به دقت مراقب بوده ایم که در این مورد مطلبی نگوییم تا این توهم ایجاد شود که بین دو دولت اختلافاتی وجود دارد... نخست وزیر نیز این مطلب را که بین دو دولت اختلافی وجود ندارد، تکرار نمود و گفت... اگر در آینده در مورد تفسیر یا کاربرد کنوانسیون اختلاف نظری پیش آید، با توجه به وضعیت خاص هر مورد، دولتین ما بدون سر و صدا درصدد حل آن برمی آیند. دولت امریکا نباید نگران باشد. زیرا کاربرد کامل کنوانسیون در مورد پرسنل نظامی اش تحقق یافته است.
از نخست وزیر تشکر کرده و ... به طور گذرا گفتم که اعلی حضرت اخیراً در این خصوص با ژنرال «اکهارت» گفتگو کرده و هیچ نشانه ای در این مورد که قصد دارد در اجرای مفاد کنوانسیون در رابطه با پرسنل هیئتهای نظامی محدودیتهایی را ایجاد کند، هرگز از خود نشان نداد.»(36)
«به وی گفتم که در نظر دارم همان نامه ای که در اختیار آقای منصور قرار داده ام، به وزیر [امور] خارجه نیز بدهم، ولی او از من خواست که این کار را انجام ندهم زیرا تصحیحات لازم در مورد اظهاراتش، انجام خواهد شد... نخست وزیر بار دیگر گفت که وی می خواهد این موضوع بین ما دو نفر باقی بماند و وزارت [امور] خارجه (ایران) از آن مطلع نگردد.»(37)
حسنعلی منصور توانست به خوبی آنچه که خواسته امریکاییها بود به مرحله اجرا گذارد؛ وی در جلسه 13 مجلس شورای ملی به تاریخ 19 آبان 1343 حضور یافت تا بار دیگر حمایت خود را از لایحه کاپیتولاسیون اعلام نماید. وی در سخنرانی خود با اشاره به یادداشتهای مبادله شده میان ایران و امریکا، اشتباهات خود را در مجلس سنا تصحیح نمود و خواسته های نامشروع امریکا را در مورد گسترش حیطه لایحه کاپیتولاسیون مورد تأیید قرار داد.
مقامات وزارت امور خارجه ایران که از عواقب بعدی این تأیید خبر داشتند، از پذیرش رسمی و کتبی خواسته های امریکا طفره می رفتند. طولی نکشید که خواسته امریکاییها در 18 آذر 1343 با ارسال دو یادداشت دیپلماتیک از طرف وزارت امور خارجه ایران به سفارت امریکا در تهران برآورده شد. در اولین یادداشت، به موضوع اعطای مصونیت به «رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری امریکا در ایران» تصریح شده در دومی، موضوع اعطای مصونیت به «کارمندان نظامی و غیرنظامی امریکا در ایران» اشاره گردیده است. بدین ترتیب کلیه افراد امریکایی اعم از نظامی و غیرنظامی و بستگان آنها از مصونیت بهره مند شدند.

صدور کارتهای شناسایی برای سوء استفاده از امتیاز «کاپیتولاسیون»

امریکاییها که به خواسته های خود رسیده بودند، برای آغاز رسمی سوء استفاده های خود از طریق لایحه ننگین کاپیتولاسیون خواستار صدور کارتهای مصونیت شدند.
«برای ممانعت از پیدایش تعابیر و تفاسیر دولتی و قضایی، باید کارت شناسایی مخصوصی تهیه شود تا مقامات پلیسی به محض رؤیت آن از واقعیت امر آگاه گردند.»(38)
وزارت امور خارجه ایران، که نقش مهمی در احیای کاپیتولاسیون در ایران بر عهده داشت، این بار نیز خواسته امریکاییها را برآورده ساخت و کارتهای زرد رنگی مبنی بر برخورداری صاحبان آن از مصونیت صادر کرد و در اختیار امریکاییان قرار داد.

خشم و نفرت مردم از احیای کاپیتولاسیون

ملت ایران با بهره گیری از افشاگریهای امام خمینی، موج اعتراضات خود را طی تلگرافها و نامه های اعتراض آمیزی به سوی هیئت حاکمه سرازیر کرد. اما رژیم شاه با تبعید امام به ترکیه توانست تا حدودی بر اوضاع مسلط شود و بر خیانت خود به ملت ایران، سرپوش بگذارد.
پیامدهای لایحه ننگین کاپیتولاسیون چنان شوم بود که خشم و نفرت را نسبت به «احیاگران کاپیتولاسیون» در ملت ایران به وجود آورد و آنها را برای اقدام انقلابی آماده ساخت.
«... برای ملتی که هنوز خاطره کاپیتولاسیون- که نخستین بار پس از شکست ایران در جنگ با روسیه تزاری در عهدنامه ترکمانچای 1828 به او تحمیل شده بود- در نظر زنده بود و یک قرن بعد توانسته بود این خفت و توهین را بزداید و کاپیتولاسیون را لغو کند، تا مدتی مسئله جرایم رانندگی پرسنل نظامی امریکا را حل کرد اما در دراز مدت به نفرت ایرانیان از امریکاییان افزود.»(39)

اعدام انقلابی حسنعلی منصور

در روز اول بهمن 1343، حسنعلی منصور، از احیاگران کاپیتولاسیون در ایران که نقش مهمی در تصویب این لایحه ننگین در مجلسین ایفا کرده بود، به دست یک جوان مذهبی عضو هیئت های مؤتلفه اسلامی به نام «محمد بخارایی» در جلو در ورودی مجلس شورای ملی (محل احیای کاپیتولاسیون) اعدام انقلابی شد.

ترور ناموفق شاه

در ساعت 9 صبح روز 21 فروردین 1344، یکی از نگهبانان کاخ مرمر به نام «رضا شمس آبادی» اقدام به ترور شاه نمود اما قبل از اینکه بتواند شاه را به هلاکت برساند توسط دو درجه دار گارد مورد هدف قرار گرفت.
این حادثه از نارضایتی شدید ملت ایران نسبت به خیانت بزرگ شاه به کشور حکایت داشت.

خشم و نفرت مردم از احیای کاپیتولاسیون از دریچه اسناد و شواهد

چند مورد از اسناد و شواهدی که نشان دهنده موج خشم و نفرت مردم از احیای کاپیتولاسیون در ایران است، در پی می آید:
«روز پنج شنبه 43/5/22 در کلانتری 3 قلهک که دو نفر سروان و یک نفر شخصی حضور داشت، رئیس کلانتری با پلیس تهران تماس گرفت و با ناراحتی جواب داد: خدا کند هرچه زودتر مستشاران از این مملکت بروند، من که نمی توانم برای هر گروهبان امریکایی یک نفر پلیس بگمارم.»(40)
«مارتین» یکی از اعضای هیئت مستشاری امریکایی اظهار داشته: اخیراً بنابر آنچه که استنباط می شود، برخی از ارتشیها نسبت به هیئت مستشاری امریکایی در ارتش احساسات بدبینانه ای پیدا کرده اند و به افراد این هیئت به چشم میهمانان ناخوانده و مزاحمی نگاه می کنند و به قرار مشهور، اظهارات تیمسار ارتشبد [عبدالله] هدایت در دادگاه که جنبه تبلیغات ضد امریکایی پیدا کرده است، منشأ بروز این احساسات غیردوستانه گردیده است.
نتیجتاً این امر موجب نارضایتی و ناراحتی افراد عضو این هیئت شده و از عواقب ادامه این چنین احساساتی ابراز نگرانی می کنند.»(41)
«دشمن خودخواه! من و تمام ایرانیان از شما، کشور شما، سیاست شما و رئیس جمهور شما متنفریم. ما از اقدامات و کارهای شما در این مملکت بیزارم. مردم ایران بالاخره همه شما را از این مملکت بیرون خواهند کرد و از شما انتقام خواهند گرفت. به امید به دست آمدن فرصت.»
مستشاری که اتومبیل خود را در کنار خیابان پارک [کرده بود] هنگامی که می خواسته درب اتومبیل را باز نموده و سوار شود، به علت خرابی قفل، موفق به باز کردن درب اتومبیل نمی شود. آن را به همان حال رها نموده و صبح روز بعد هنگامی که با وسایلی درب اتومبیل را باز می نماید، نامه مزبور را مشاهده می نماید.»(42)
(Yankee Go to Your Home یانکی به خانه ات برو)(43)
(یانکی به خانه ات برو، نه سگ می خواهیم، نه امریکایی)(44)
خشم و نفرت مردم ایران از امریکاییها، روز به روز فزونی می یافت و هرچه روزهای پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک تر می شد (از سال 1356 به بعد)، مخالفتهای مردمی نیز با حضور امریکاییان در ایران شتاب فزاینده ای به خود می گرفت و این امر در شعارهای مختلف مردمی جلوه گر می شد: پیروزی نهایی، اخراج امریکایی/ارتش امریکایی، نابود باید گردد/ و ...
و در این شرایط تهدید به قتل امریکاییان فزونی می یافت و از آنها خواسته می شد هرچه زودتر به همراه اعضای خانواده خود ایران را ترک کنند.
روز 22 مرداد 57 انفجار در رستوران خوانسالار تهران باعث زخمی شدن ده امریکایی شد. 17 آبان 57 نیز در نزدیکی خانه شاه به سه خانه امریکاییان مقیم ایران حمله شد و در 17 آذر مؤسسات امریکایی در اصفهان به آتش کشیده شد.
استمپل از اعضای سفارت امریکا که خود شاهد رخدادهای انقلاب ایران بود می گوید: «با پایان یافتن ماه نوامبر (آذر) صدها تن از امریکاییان زیر در خانه های خود یا زیر برف پاک کن اتومبیلهای خود، یادداشتهایی دیدند که نوشته شده بود: مرگ بر امپریالیسم امریکا، اگر از ایران نروی، تو و خانواده تو را خواهیم کشت یا اتومبیل و خانه ات را منفجر خواهیم کرد. این پیام را به تمام دوستان امریکایی خود برسان.»
سوم دی ماه یک خودرو سفارت در مقابل سفارت خانه توسط مردم به آتش کشیده شد. و کار به جایی رسید که ژنرال هایزر، معاون فرماندهی ناتو که به تهران آمده بود در خاطرات خود از روز هفتم بهمن 57 می نویسد که روی خطوط مخابرات نظامی، دو تلفن (تهدید به مرگ) داشته است.
او از این حیرت زده است که چگونه مخالفان به خطوط ارتباط نظامی امریکاییها دست یافته اند، زیرا تا قبل از آن، تهدیدها فقط از طریق خطوط عادی دفتر دریافت می شد.(45)
خشم و نفرت ملت ایران از کاپیتولاسیون و مستشاران امریکایی زمینه را برای خروج امریکاییها فراهم آورد و آنها را مجبور به ترک ایران می کرد. در این شرایط مقامات غربی بویژه امریکاییها ناچار به تخلیه مستشاران خود از ایران شدند. در آبان ماه، وابستگان مقاطعه کاران غیردولتی و صاحبان مشاغل آزاد ایران را ترک کردند.(46)

پیروزی انقلاب اسلامی و خروج مستشاران امریکایی

پیروزی انقلاب اسلامی برای مستشاران آمریکایی، نوید روزهای تلخی را می داد، چرا که ملت ایران با پیروزی انقلاب، تصمیم به اخراج تمام مستشاران نظامی و غیر نظامی امریکا از کشور داشتند و همین امر باعث شد تا در مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی خروج مستشاران امریکایی از خاک ایران شدت بیشتری به خود بگیرد. با آتش زدن چند مؤسسه امریکایی در روز 13 آبان 57 خروج آنها شدت گرفت و مدارس امریکایی در ایران قبل از کریسمس تعطیل شد تا امکان مسافرت خانواده های آنها فراهم شود.(47)
در اوایل دی ماه 57 حتی خانم مری سولیوان، همسر سفیر نیز ایران را ترک گفته بود.(48) بین روزهای 11 تا 22 بهمن حدود دوازده هزار امریکایی از تهران رفتند.(49)
پس از پیروزی انقلاب از حدود چهل تا پنجاه هزار امریکایی فقط هفت هزار نفر(50) مانده بود که تا 19 اسفند-ماه آخرین گروه آنها نیز خارج شدند و در این تاریخ فقط هشتاد کارمند رسمی آمریکایی شامل بیست تفنگدار و سی تن از هیئت مستشاران نظامی در ایران مانده بودند.(51)

لغو کاپیتولاسیون

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت موقت با تصویب شورای انقلاب اسلامی، لایحه کاپیتولاسیون را لغو کرد و در شب 23 اردیبهشت 1358، این اطلاعیه از رادیو پخش شد:
«بنا به پیشنهاد هیئت وزیران دولت موقت جمهوری اسلامی ایران و تصویب شورای انقلاب اسلامی، قانون مصوب 21 مهرماه 1343 (13 اکتبر 1964) راجع به اجازه استفاده مستشاران نظامی امریکا در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین (کاپیتولاسیون) از تاریخ 58/2/23 لغو شد.»(52)
بدین ترتیب انقلاب اسلامی، ریشه کاپیتولاسیون را از ایران اسلامی، از بیخ و بن خشکاند. مستشاران امریکایی را که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران «فعال مایشاء» بودند و طبق میل و علاقه خود رفتار می کردند، مجبور ساخت برای همیشه ایران را ترک کنند.
منابع :
- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، جلد 71، اسناد لانه جاسوسی، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی امریکا، زمستان 1369.
- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، جلد 72، اسناد لانه جاسوسی تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی امریکا، بهار 1370.
- مدنی، دکتر سید جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد 1 و 2، دفتر انتشارات اسلامی.
- صحیفه نور، جلد اول.
- احیایی، زینب، مستشاران امریکایی در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- سولیوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران، انتشارات هفته.
- روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، جلد اول، تهران، نشر احرار، مردادماه 1356.
- روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، جلد دوم، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید، خرداد 1364.
- هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی (1300تا 1357)، تهران، البرز، چاپ اول، 1373.
- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، تهران، انتشارات اطلاعات، تهران، زمستان 1369.
- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، تهران، انتشارات اطلاعات، زمستان 1369.
- سنجر، ابراهیم، نفوذ امریکا در ایران.
- استمپل، درون انقلاب ایران.
- هایزر، مأموریت در ایران.
- ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر.
- گذشته چراغ راه آینده است، انتشارات ققنوس، ن. جامی؛ پاییز 1362.
- دلدم، اسکندر، حاجی واشنگتن، تهران، امین، 1368.
- روزنامه اطلاعات، مورخ 67/6/15، و مورخ 67/6/16.
- روزنامه کیهان، مورخ 1358/2/24.
- Richard Pfau, "the legal status of American Forces in Iran", The Middle East Journal, Spring 1974.

پی‌نوشت‌ها:

1. Capitulation
2. شمیم، علی اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، سوره، چ پنجم، 1374، ص 614؛ هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی (1300 تا 1357)، تهران، البرز، چاپ اول، 1373، ص 370.
3. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران، همان، ص 383.
4. سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص 89.
5. یادداشت 299 مورخ بیست و هفتم آذر 1342 سفارت امریکا به دولت ایران: طبق برداشت سفارت، عبارت «اعضای هیئت مستشاری امریکا در ایران» دربرگیرنده پرسنل نظامی و غیرنظامی امریکایی عضو وزارت امریکا و بستگانشان که اهل خانه آنها باشند و در ایران بر طبق قراردادها و توافقهای بین دو طرف مستقر هستند می باشد. (سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ص 204).
6. بخشی از یادداشت شماره 423، سفارت امریکا مورخ 19 مارس 1962 (1341/12/28)- دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، جلد 71 اسناد لانه جاسوسی (مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی، تهران، زمستان 1369)، صفحه 3 و 4.
7. یادداشت 8800، 20 اسفند 1341، و (اسناد لانه جاسوسی، ج71، ص 5.)
8. یادداشت شماره 8800، وزارت خارجه ایران به سفارت آمریکا در تاریخ 1341/12/20، جلد 71 اسناد لانه جاسوسی، صفحه 5.
9. اظهار نظر، «جیمز بیل»، محقق امریکایی، جلد 71 اسناد لانه جاسوسی، صفحه 12.
10. دلدم، اسکندر، حاجی واشنگتن، تهران، امین، 1368، ص 365.
11. جلد 71 اسناد لانه جاسوسی، صفحه 7.
12. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران، از پیمان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، ناشر، بی جا، 1368، صص 204 و 205.
13. یادداشت شماره 299 سفارت امریکا مورخ 27 آذر 1342 به دولت ایران، جلد 71 اسناد لانه جاسوسی، صفحه 8.
14. Richard Pfou, Ibid,p.130.
15. جلد 71 اسناد لانه جاسوسی (مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی، تهران، زمستان 1369)، صفحه 11.
16. همان، صفحه 12.
17. همان، صفحه 13.
18. همان، صفحه 14.
19. همان، صفحه 40.
20. «جان آرمیتاژ» یکی از مشاوران سفیر امریکا، جلد 71 اسناد لانه جاسوسی، صفحه 24.
21. همان، صص 54 و 133.
22. صورت مذاکرات مجلس شورای ملی 21 مهرماه 1343.
23. گذشته چراغ راه آینده است، انتشارات ققنوس، جامی پاییز 1362، ص 179.
24. به نقل از گزارش دکتر مصدق به مجلس شورای ملی در جلسه 1324/31 گذشته چراغ راه آینده است، همان، ص 183.
25. اسناد لانه جاسوسی، ج72، صفحه 101.
26. اسناد لانه جاسوسی، جلد 72، صفحه 104.
27. گزارش ساواک آذربایجان شرقی به تهران در مرداد 47- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی: 463، شماره سند: 72.
28. گزارش ساواک از داستان تلخی که یک رادیو پخش کرده است- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی: 263، شماره های سند: 233-234.
29. گزارشی از شرکت «هلی کوپترسازی بل»- مستشاران امریکایی در ایران، زینب احیایی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صصص 83-84.
30. اسناد لانه جاسوسی، جلد 71، صفحه 129.
31. روحانی، سید حمید، نهضت امام خمینی، صفحه 708.
32. نکته جالب در سخنرانی حضرت امام خمینی علیه کاپیتولاسیون، از نظر تاریخی بود؛ روز 4 آبان روز تولد شاه بود و در آن سال، این روز مصادف شده بود با 20 جمادی الثانی، که روز ولادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و روز تولد امام خمینی نیز به شمار می رفت. و امام خمینی این سخنرانی را علیرغم اینکه در روز تولد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ایراد شد با آیه «استرجاع» (انالله و اناالیه راجعون) شروع نمودند تا مردم را از جزییات خیانت آشکار رژیم شاه مطلع سازند.
33. جیمز بیل، روزنامه اطلاعات، مورخ 67/6/15- صفحه 12.
34. همان، مورخ 67/6/16- صفحه 12.
35. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، انتشارات اطلاعات، تهران، زمستان 1369، چاپ اول، صص 516 و 517.
36. (گزارش «استوارت راک ول» کاردار سفارت امریکا)، نهضت امام خمینی، جلد دوم، صص 217 و 218.
37. همان، صص 207.
38. جلد 72، اسناد لانه جاسوسی، صفحه 189.
39. تاریخ روابط خارجی ایران، از پیمان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، ص 207.
40. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 263، شماره سند: 236.
41. گزارش ساواک در مهرماه 42-مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 263، شماره سند: 241.
42. نامه چند دانش آموز که در اتومبیل یک مستشاران نظامی امریکا گذاشته شده بود- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 263، شماره سند: 96.
43. شعاری که در سال 1347 بر روی برچسبی که در داخل اتومبیل مستشاری ارتش امریکا نوشته شده بود-همان، ش بازیابی 263، ش سند: 67.
44. شعاری که بر روی اتومبیل مستشاری نظامی امریکا نوشته شده بود- همان، ش بازیابی 263ف ش سند: 68.
45. هایزر، مأموریت در ایران، ص 222.
46. استمپل، درون انقلاب ایران، ص 190، 11: مأموریت در ایران، صص 197 و 198.
47. سولیوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران، انتشارات هفته، 1361، ص 191.
48. درون انقلاب ایران، ص 224.
49. مستشاران امریکایی در ایران، ص 114.
50. اطلاعات، 15784(24 بهمن 57).
51. درون انقلاب ایران، ص 269.
52. روزنامه کیهان، مورخ 1358/2/24.

منبع مقاله :
(1387)، سقوط2: مجموعه مقالات دومین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران: موسسه مطالعات و پ‍ژوهشهای سیاسی